نوشته اصلی توسط
Deadlines
سلام خسته نباشید
من یه مشکلی پیدا کرم . من پسر ۲۳ سالمه و نمیتونم از فکر کردن به استادم دست بکشم.ایشون ۳۲ سالشونه و متاهل هستن
قضیه از سر کلاس های مجازی شروع شد ایشون شروع کردن به متفاوت رفتار کردن با من مثلا با اسم کوچیک بعضی مواقع منو صدا میکردن البته اون قضیه جدی نبود من هم خیلی جدی نمیگرفتم این قضیه رو و هیچ علاقه ای به این موضوع نداشتم
گذشت تا حضوری شد و برای اولین بار ایشون رو دیدم و همون روز به خاطر شلوغی و اعتراضات ایشون میترسیدند که برگردن و من با یکی از دوستام ایشون رو به خونه شون برگردونیدیم البته ایشون رو تا جای ایستگاه اتوبوس بردیم و من هم با ایشون سوار اتوبوس شدم ولی مسیرمون جدا بود در هر حال ایشون به سلامت به خونه شون رسیدن. گذشت و گذشت و من کم کم یه حسی پیدا کردم به ایشون شاید به خاطر چهره شون و یا مهربونی شون بوده باشه. یه روز متوجه متاهل بودن ایشون شدم و چون ایشون قصد مهاجرت داشتن (نمیدونم شاید فقط یه بهانه برای پرسیدن در مورد شوهر ایشون بود ) ازشون پرسیدم نظر شوهرتون در مورد مهاجرت شما چیه و اونجا یکمی صحبت کردیم و اونجا این حس بیشتر قوت گرفت و من تصمیم گرفتم برای ایشون یه هدیه بگیرم
حدود یه هفته شابد دو هفته گذشت و من ایشون رو به بهانه درس ایشون رو داخل آزمایشگاه نگه داشتم و وقتی همه رفتن کادو رو بهشون دادم به عنوان یادگاری که اگه رفتن اونور آب با یاد ایران باشن دیگه از همون موقع شروع شد البته خوشبختانه این حس اونقدر قوی نیست که منو از کار و زندگی بندازه ولی جوریه که تقریبا از اون موقع به این طرف تقریبا هر روز به فکر ایشون بودم البته نه به طور دیوانه وار همش دلم میخواد به ایشون کمک کنم یا خوشحالشون کنم یا بهشون کادو بدم
تاریخ تولد ایشون رو تونستم در بیارم رنگ مورد علاقه شون و ... به دنبال بهانه هستمتا باهاشون ارتباط بگیرم . براشون گاهی اوقات فیلم میبرم یا گاهی اهنگ میفرستم
این هم بگم تا حالا دوست دختر نداشتم
اوایل ترم هم( ۳ سال پیش ) سعی کردم با کسی وارد رابطه بشم اما احساس گناه و ترس اینکه اون دختر خانم مخالفت کنه وارد نشدم بیشتر به خاطر احساس گناه بود
لطفا در این مورد بهم کمک کنید و بهم بگید با این قضیه چیکار کنم
ممنون